gift انگلیسی به معنی هدیه، و gift آلمانی به معنی سم از یک ریشه اند: اولی از give و دومی از geben، به معنی دادن.
واژهی venum در لاتین به معنی زهر است، که در ایتالیایی velon شده، در همان معنی؛ و هر دو از مصدر volere آمدهاند که معنی خواستن و آرزو و شهوت میدهد. نام ونوس venus هم، که الههی عشق و زیباییست، از همین ریشه است. شکل دیگری از این ریشه در wish انگلیسی مانده است. در پهلوی نیز واژهی ویش vi به معنای زهر است.
_______
در تعبیر خواب گفته میشود که دیدن گنج نشانهی بلا و بدبختی و بیماریست.
ابن سیرین: اگر در خواب بیند که گنج یافت، دلیل است که بیمار شود. اگر بیند که گنج ناپدید شد، تأویلاش به خلاف این است. (به نقل از سراچهی آوا و رنگ، ص ۱۲۹)
_______
گزارشی از مقالهی دربارهی مفهوم متضاد واژگان اصیل”
فروید با این فکر شروع میکند که خوابْ هر عاملی را با نقیضاش نشان میدهد.
سپس مطالبی را از زبانشناسی به نام ک.آبل نقل میکند و میکوشد میان تکنیکهای رویا و صرف زبانهای باستانی ربطی پیدا کند.
~
در زبان مصری بسیاری از لغات بر دو مفهوم متضاد دلالت میکنند. فرضا نور با همان واژهای نامیده میشود که تاریکی، و ضعیف با همان که قوی.
میدانیم که مصریها قوم پیشرفتهای بودهاند. پس این بدویت زبانی را چهطور باید توجیه کرد؟
در زبان مصری علاوه بر مفرداتی که دلالتهای نقیض دارند، به ترکیباتی هم برمیخوریم که از دو پارهی متضاد تشکیل شدهاند اما در نهایت تنها بر یک مدلول دلالت میکنند. فرضا ترکیب پیر-جوان که تنها معنی جوان میدهد یا دور-نزدیک که معنی نزدیک. باید توجه داشت که ترکیبات برای اشاره به یک مفهوم سوم درست نشدهاند (مثل برخی ترکیبات ادبی مانند غریبآشنا و.) بلکه یکی از طرفین ترکیب احضار میشود تا ترکیب در نهایت بر آن طرف دیگر دلالت کند.
فروید در نهایت اینطور نتیجه میگیرد که: مفاهیم همواره با ضدشان تعریف میشوند و معنی میگیرند. اضداد همواره همزاد هماند. پس برای فهمیدن معنای یک واژه، باید نقیضاش را نیز در خاطر داشت. این ویژگی زبانهای باستانی نیز به همینجا برمیگردد: واژهی x هم بر کوچکی دلالت میکند و هم بر بزرگی. پس وقتی مراد معنای اول باشد، واژهی x معنای دوم را هم فرایاد میآورد و برعکس. به این ترتیب دو سمت یک واژه به بیان هم کمک میکنند.
در ادامهی تحولات زبانی، این خصیصه کمرنگتر میشود. زیرا انسان یاد میگیرد که هر مفهوم را مستقلا و بیمقایسه با غیر درک کند.
~
مصریها برای درک تمایز معنایی این واژهها در نوشتار، در کنار واژه تصویری میکشیدهاند منباب راهنمایی. مثلا اگر واژهی x معنای قوی میداد، کنارش تصویر سربازی میکشیدهاند و اگر ضعیف، تصویر آدمی بیرمق را. آبل حدس میزند که این تمایز معنایی را در گفتار، با استفاده از شکلکها و حرکات جسمانی نشان میدادهاند.
~
در ادامهی مسیر زبان، این ابهام معنایی کمرنگتر میشود و در نهایت این سیر، به تکمعناییشدن لغات منتهی میشود.
در تحول بعدی، هرکدام از این دو مفهوم متضاد واژهی خاص خود را پیدا میکنند که و این واژهها البته به ریشهی اولیه (که دو معناییست) مربوط اند. چیزی که منجر به تولید لغات تکمعنایی از ریشهی دومعنایی میشود معمولا تغییر آواییست. مثلا اگر کلمهی بدوی ken باشد، به معنی قوی-ضعیف؛ صورت ken در معنای قوی باقی میماند و شکل دیگری از همان واژه ، یعنی kan، با یک تغییر آوایی مختصر، بر ضعیف دلالت میکند.
(این را هم میشود به بحث اضافه کرد که علاوهبر (یا در کنار) تغییرات آوایی، گاهی دگرگونی جنسیتی لغات هم منجر به چنین نتیجهای میشود. در ایتالیایی برخی از لغات هم فرم مونث دارند و هم مذکر. و در این دو فرم، بر معنایای متمایز اما شبیه دلالت میکنند. la fine یعنی پایان و il fine یعنی غایت و هدف. la fronte پیشانی است و il fronte جبههی جنگ. یا la buca که چالهی بزرگ است و il buco که سوراخ کوچک)
این خصیصه البته فقط مربوط به زبان مصری نیست. و در زبانهای آریایی و سامی نیز نشانههایی از آن هویداست.
هم کلماتی که در عین همسانی آوایی معانی متفاوت میدهند:
altus لاتین به معنی هم مرتفع و هم عمیق. sacer به معنی مقدس و هم ملعون. (حریم و حرام یا مولی و مولی در زبان تازی. یا اگر دیو فارسی را با دئو deo مقایسه کنیم)
و هم نمونههای متاخر که حاصل دگرگونی آواییاند:
calmare به معنی همهمه و calm به معنی ساکت. Ciccus به معنی خشک و succus به معنی مرطوب و خیس. و همچنین نمونههای دیگری در آلمانی و انگلیسی. مثل without که ترکیب with است با out و نمونهایست از ترکیبات متضاد: با-بدون.
~
علاوه بر دستههای قبلی، در زبان مصری یک تکنیک دیگر نیز برای خلق گونههای متفاوت (از یک ریشهی واحد) وجود داشته که جالب است: استفاده از شکلهای مقلوب.
فرضا اگر واژهی مصری abc معنی روز-شب بدهد، واژهی cba میتواند به شب یا به چیزی شبیه آن دلالت کند.
نمونههایی از این شکل دگرگونی در زبانهای آریایی نیز وجود دارد. مثل:
kreischen آلمانی به معنی فریادکشیدن که در انگلیسی shriek است به معنی جیغزدن. یا boat انگلیسی به معنی قایق که در ریخت tub معنی طشت میدهد. یا care و reck به معنی پرواکردن و مراقببودن، در انگلیسی.
~
در نهایت فروید میگوید که این خصیصهی زبانهای کهن در رویا هنوز زنده است. و بسیاری از ایماژهای درخواب را میتوان با الهام از این الگوهای صرفی ترجمه کرد.
درباره این سایت